برداشت1:
داخل اتوبوس مدیر به معلمین میگوید فقط ساعت افتابی را نشانشان میدهیم و وارد مسائل مذهبی نمیشویم، اتوبوس به مقصد میرسد، بچه های دبستان یکی یکی پیاده میشوند تا وارد مسجد جامع کرمان شوند، معلم به بچه ها میگوید ما کاری به عقاید نداریم، فقط اومدیم تا با معماری تاریخی اشنا بشید.
برداشت2:
معلم از بچه ها میخواهد هرکس شعری را بلد است بخواند، یکی از بچه ها شروع میکند: سلام فرمانده. معلم صدایش را قطع میکند، از این شعرا برای من سر کلاس نخون.
برداشت 3:
دیشب آتش سوزی در زندان اوین رو دیدید؟ آنقدر دلم سوخته که نای رفتن به کلاس را ندارم، بقیه معلمین به جز یک نفر تایید میکنند و تکمله هم میزنند.
راوی ادامه میدهد: همین معلم های ناراحت از اوین، در حادثه شاهچراغ ککشان هم نگزید که مردم بی گناه کشته شدند.
راوی قصد ادامه داشت که گفتم بس است دیگر تحمل شنیدن ندارم.
به فکر فرو رفتم.
خونم به جوش آمده بود از شنیدن شاهکارهای نظام آموزشی جمهوری اسلامی، فقط در یک مدرسه، فقط در یک ماه گذشته، آن هم نگذاشتم ادامه دهد وگرنه معلوم نیست چند صدتا ازین فجایع تعریف میکرد،تازه این مدرسه به نام شهید است، صاحبش هم فردی دغدغه مند و شریف است، خدا رحم کند به غیرانتفاعی هایی که به قصد دکان توسط سایرین تاسیس شده اند.
به سراغ راهکار رفتم و به ذهنم رجوع
اینجور مواقع اولین چیزی به ذهنم خطور میکند این است که چرا این معلم ها را جمع نمیکنند؟ بروم سراغ حاج آقای فلان و ماجرا را بگویم تا تکلیف این مدرسه و این معلم ها را روشن کند! اما خیلی زود یادم می آید اگر این معلم ها را ببرند چه معلمی را جایش بیاورند؟ مگر به اندازه کافی معلمی داریم که دلش به حال دین و انقلاب و مملکت بسوزد؟
نگاه به دور و بر میکنم، وضع امروز این است! حجاب این است! دینداری این است! تازه این ها نسل پرورش یافته نظامی آموزشی بودند که معلمین آن شاید گاهی ی صحبت میکردند اما ضد دین هرگز. 15 سال دیگر ببینید این معلمین چه به سر این کشور می آورند.
خب راهکار چیست؟
دانشگاه فرهنگیان که تمام تلاش خود را میکند معلم معتقد پرورش دهد، دیگر چه کار میتواند بکند؟
بایگانی مغزم را گشت و گذاری کردم و تنها راهکاری که یافتم ازین قرار است که ما دیگر توان کار بر روی قشر نزدیک به سیاه را نداریم، حتی روی قشر خاکستری هم نمیتوانیم تمرکز کنیم، تمام حواسمان را به جامعه متدین دهیم، جامعه متدین که رشد کند، قوی شود، بالغ شود، خیلی از مشکلات کشور حل میشود.
جامعه متدین باید بداند که اگر دغدغه دین را دارد، باید راحت طلبی را کنار بگذارد و پا به میدان بگذارد، هیچ کاری نباید انجام گیرد مگر آنکه پیوست تربیتی داشته باشد، اگر فعال هیاتی هستی باید تربیت را دستور کار قراردهی، اگر کارمند هستی، تربیت! اگر کارآفرینی، تربیت! اگر پزشک و مهندس یا حتی بقالی، تربیت!
تربیون های پرورش آدم هایمان که مدرسه و دانشگاه باشد را داده ایم دست لیبرال ها بعد توقع داریم مردم دین دار شوند! جمهوری اسلامی اگر قدرت اول نظامی جهان هم شود، مشکلات اقتصادی و اجتماعی آن هم حل شود، اما اذهان مردم لیبرالی باشد همچون مسجد پر شکوه و با عظمتی است که نمازگذار ندارد.
تمام هدف از حکومت اسلامی، امت و رشد امت است، امت متدین این مملکت همیشه بوده و هست، اما اگر جمعیت غالب لامذهب شوند، دیگر نمیشود اقلیت بر اکثریت حکومت کند. آنگاه باید قید امام حسین و امام زمان را زد. کاسه چه کنم دست گرفت و قرن ها منتظر ماند تا شاید در فرصتی دیگر حکومتی دیگر بستر ساز رشد سربازان منجی بشریت باشد.
به نظر می آید سیل عاشقان و منتظران حضرت، به جز سختی دعای ندبه صبح های جمعه، بایستی سختی حرکت در جهت تربیت نسل جدید را هم به جان بخرند وگرنه چند صد قدم از ظهور فاصله میگیریم. حتی آن حاجی بازاری که نیمه شعبان دکانش را موکب پذیرایی شربت میکند هم باید دست به کار شود و جگر گوشه هایش که دست به سیاه و سفید نمیزنند را بفرستد معلمی یادبگیرند بلکه ازین معرکه نجات یابیم

خطری به نام مدرسه!

ها ,هم ,معلم ,تربیت ,های ,میکند ,این است ,این معلم ,معلم ها ,ها را ,بچه ها

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروشگا فایل مطالب اینترنتی ساخت کیف خرید اینترنتی harmonicerain سفر لاکچری مرکز مشاوره تحصیلی ایران تحصیل ravangreen46 مطالب اینترنتی پاورپوینت دین و زندگی